معنی از طایفه هاى کُرد
حل جدول
بارزانى
از طایفه هاى کُرد ایرانى
گوران
طایفه
فرقه
ایل، عشیره، خاندان
جمع کُرد
کراد
فرهنگ واژههای فارسی سره
تیره، ویس
کلمات بیگانه به فارسی
ویس - تیره
مترادف و متضاد زبان فارسی
آل، اعقاب، امت، ایل، تیره، جماعت، جنس، خاندان، خانواده، دسته، دودمان، سلسله، عشیره، قبیله، قوم، گروه، ملت
فارسی به عربی
امه، جنس، عشیره، قبیله
فرهنگ فارسی هوشیار
مونث طایف، جماعتی از مردم دسته گروه، پاره ای از چیزی جمع: طایفات (طائفات) طوایف (طوائف) .
فارسی به آلمانی
Abstammung (f), Die [noun], Nation (f), Rasse, Sippe (f), Stamm (m), Volk (n), Volksstamm (m)
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
(اِفا.) مؤنث طایف، تیره، دسته، پاره ای از چیزی، جمع طوایف. [خوانش: (یِ فِ) [ع. طائفه]]
فرهنگ عمید
جماعتی از مردم که آداب و اخلاق یا مذهب آنان یکی است، قوم، تیره،
گروه، دسته،
معادل ابجد
343